جدول جو
جدول جو

معنی کاتب الدست - جستجوی لغت در جدول جو

کاتب الدست(تِ بُدْ دَ)
رجوع به کاتب دست شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تِ بُدْ دَ)
رجوع به کاتب درج شود
لغت نامه دهخدا
(تِ بُسْ سِرر)
رجوع به کاتب سر شود
لغت نامه دهخدا
(تِ بِ دَ)
کاتب الدست یا موقعالدست (م و ق ق ع ) نویسنده ای را گویند که هنگام عرض مظالم و خواندن شکایات وارده حضور شاه بر مسندی نشیند و توقیعات و اوامر شاهانه را ذیل عرایض بنویسد. (دزی ج 1 ص 441). قال ابن الطویر: ’و کانوا یلقبونه (ای صاحب دیوان الانشاء) فی الدوله الفاطمیه بالدیار المصریه کاتب الدّست’. (صبح الاعشی ج 1 ص 103). و رجوع به کاتب سرو صبح الاعشی ج 1 ص 104 و ص 53 شود
لغت نامه دهخدا